🎥 دانلود سریال Merlin 2008 (مرلین) دوبله فارسی بدون سانسور 📥

سریال در مورد پادشاهی هست که در زمان او جادوگرهای زیادی وجود دارند و می خواهند پسرش که قرار است در آینده نجات دهنده کشور باشد را بکشند ولی قهرمان داستان جوانی دوست داشتنی با قدرت عجیبی است که باید از این قدرت برای محافظت از پسر پادشاه استفاده کند...
داستان مرلین جوان، خدمتکار ساده شاهزاده آرتور جوان در دربار سلطنتی کملوت است. آن‌ها به زودی تبدیل به بهترین دوستان هم می‌شوند، اما مرلین یک راز دارد، او یک جادوگر قدرتمند است که باید قدرت جادویی خود را حتی از آرتور پنهان کند تا بتواند زنده بماند.

جهت دانلود سریال Merlin 2008 (مرلین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس چسبیده فارسی به پایین این صفحه مراجعه فرمایید.

"مرلین" یکی از آن نمایش هایی است که در واقع می تواند مخاطبان زیادی را مجذوب خود کند حتی اگر موضوع آن معمولاً اینگونه نباشد. شخصاً ، وقتی صحبت از نمایش های اپیزودیک همزمان می شود ، خیلی سخت می توانم راضی باشم اما مرلین کیک را می گیرد چون نمی توانم از آن سیر شوم. مطمئناً ، این سزاوار امتیاز بالا است. در حقیقت ، من بیشتر از برنامه های آمریکایی از شوهای بی بی سی لذت برده ام. همانطور که دیگران ذکر کرده اند ، بله مرلین دور شدن از افسانه های سنتی است ، اما کسی که گفته عزیمت بد است؟ مرلین ، در بخش عمده ای به دلیل نوشتن ، باعث می شود که کار کند.

نمایش های بی بی سی تمرکز بیشتری روی قوس داستان دارند و کمتر روی فرمول های تکراری تمرکز می کنند. مرلین مخلوطی از "اسمالویلل" و "رابین هود" است ، اما برخلاف اسمالویل ، مرلین سرعت شخصیت و داستان را به لنگی دردناک با فرمول بعد از فرمول کاهش نمی دهد ("دمدمی مزاجی هفته اسمالویل") و نمی کند بر اساس "رابین هود" ، تمرکز یک بازیگر بزرگ را به چند شخصیت انتخابی محدود کنید.

مرلین شامل آنچه برای زنده ماندن و جذب مخاطبان مختلف به هر نمایش فانتزی نیاز دارد ، می باشد. این اکشن ، درام ، عاشقانه و فتنه علمی-تخیلی همه در مقادیر مناسب است. در ساختن شمشیر برای ساختن آن یک اکشن اکشن بدون فکر زیاد نیست ، در درام نیز برای ساختن یک سوراخ ملودراماتیک زیاد نیست و عجیب و غریب جادویی را برای خاموش نکردن بینندگان به حداقل می رساند. اما به احترام بسیار من ، مرلین مقداری فلسفه برای ساختن نمایش بیش از سرگرمی می اندازد. شخصیت های شرور همیشه به عنوان حیوانات بی عقل به تصویر کشیده نمی شوند و در عوض دلایل واقعی و موجهی برای اقدامات خود دارند. گاهی اوقات می بینید که در کنار "دشمن" هستید و می پرسید آیا واقعاً جادو باید ممنوع باشد یا نه. تبه کاران همیشه شفاف نیستند. یک قسمت King Uther یک ظالم مستبد است ، و یک قسمت دیگر ، پدر مهربان. این مناطق خاکستری اخلاقی باعث می شود که این مجموعه کمی بیش از یک سرگرمی باشد و به مردم دلیل می دهد که آیا مورگانا فقط در اقدامات خود برای مخالفت با اوتر است یا نه.

همانطور که قبلاً گفتم ، این یک عزیمت از مرلین سنتی است که با تمرکز بر یک جادوگر جوان ، درحال آمدن و همراه با پادشاه آینده آرتور و هم گروهان آنها است. اما این شخصیت ها نقص دارند. مرلین به جای اینکه یک حکیم خردمند باشد ، نوکر جوان دست و پا چلفتی و دست و پا چلفتی است. آرتور یک شاهزاده مغرور و خودمحور است. با این حال ، با پیشرفت سریال ، متوجه می شوید که هر دو یک ویژگی مشترک دارند: آنها قلب طلا دارند.

روابط در طول مجموعه شکل می گیرد ، و رابطه اصلی آن برومانس مرلین / آرتور است. وخامت اوضاع بین مورگانا و اوتر صحنه عالی دیگری است زیرا توطئه عشق بین آرتور و گوئن به طرز خارق العاده ای انجام می شود (حتی اگر شیمی بین بازیگران خیلی کم رنگ باشد) نمایش این کار را بی عیب و نقص انجام می دهد و شما را به عنوان یک تیم کاملاً ریشه دار می کند.

سایر روابط برای دیدن پیشرفت و درامی که با ادامه داستان اتفاق می افتد برای شما به همان اندازه هیجان انگیز است. و این همان جایی است که مرلین واقعاً نقاط قوت خود را نشان می دهد. مرلین موفق می شود هر دو قسمت "دوره اصلی" قوس داستان را به ما بدهد و کارها را با سرعت خوبی پیش ببرد. نویسندگان با تکان دادن از شکسپیر ، شامل یک قسمت جدی و سپس یک اپیزود برای تسکین کمیک. به این ترتیب ، این نمایش را تازه و هیجان انگیز نگه می دارد و آن را با مزخرفات فرمولی و قابل پیش بینی خسته نمی کند.

این بدان معنا نیست که بگوییم سریال ایرادات خود را ندارد. لباس ها گاهی اوقات خیلی مدرن هستند (بیایید ، کفش پاشنه بلند در قرون وسطی؟ من التماس می کنم متفاوت باشم!) و گاهی اوقات نوشتن می تواند گاهی اوقات لغزش کند. تقریباً در هر قسمت استفاده از جادو وجود دارد و اگر یک بار در مدتی کوتاه کار متفاوتی انجام دهند ، نفس راحتی می کشد. آنها آن را در درجه PG نگه می دارند ، گاهی اوقات پوچ است ، زیرا خون یا چیزی از این دست کم است ... و اجازه می دهد با آن روبرو شویم ، در آن زمان ، تمام اندام ها خرد می شدند. من ترجیح می دهم اگر این نمایش شامل مضامین بالغ تری باشد اما فقط ترجیح شخصی آن باشد.

بزرگترین ضعف نمایش احتمالاً در کمبود شیمی بین آرتور و گوئن نهفته است. گوئن نه تنها خیلی پیر به نظر می رسد ، بلکه مدام تحت الشعاع مورگانای زیبا قرار می گیرد ، (چرا در جهان آرتور علاقه ای به او نشان نداده است فراتر از من است). اما طرح عاشقانه علی رغم شیمی ضعیف هنوز بی عیب و نقص اجرا می شود. گوئن از او حمایت اخلاقی می کند و او را به پادشاه آینده و عادل افسانه تبدیل می کند. این شاهدی واقعی برای نوشتن قوی این نمایش است. در سری 3 ، نوشته ها کمی لغزیده است ، گاهی اوقات قسمت ها کمی عجیب و غریب می شوند ، اما به طور کلی قوی است.

در کل ، من به شما پیشنهاد می کنم کپی از در اولین فصل های مرلین ، صرف نظر از اینکه طرفدار خیال باشید ، از آن لذت خواهید برد. این گوهر نمایشی است که دست کم گرفته شده است. اگرچه این نمایش از افسانه سنتی فاصله دارد ، اما مرلین ثابت می کند که فقط به این دلیل که متفاوت هستید ، به معنای بد بودن نیست. درباره یک کتاب بر اساس جلد آن قضاوت نکنید.

به روزرسانی: پس از تماشای فصل 4 ، من نمره خود را به 10/10 تغییر می دهم. این نمایش از عالی به عالی رسید. پویایی نمایش تغییر کرده و سرعت نمایش بسیار بالا رفته است. برخلاف سایر نمایش های اپیزودیک که با نوشتن در فصول بعدی متزلزل می شوند ، نویسندگان از فصل 3 گاهی اوقات ضعیف برگشته اند و برخی از مضامین احمقانه جادوی فصل های گذشته را از دست داده اند و با مضامین جدی تری معامله شده اند. هر قسمت پر از محتوای عالی است و قوس را به زیبایی حرکت می دهد. کار خارق العاده بسیار توصیه شده.

سالها پس از پایان این نمایش ، من همچنان در حال تماشا و تماشا هستم! همانطور که دیگران اشاره کرده اند ، مرلین نقاط قوت بسیاری دارد. از نظر ساختار ، هر قسمت از این سریال شامل ماجراجویی کوچک خود است. بعضی اوقات ، این ماجراها قوس فصل را به بعد تحریک می کند یا عواقبی را ایجاد می کند که شخصیت ها باید در قسمت های بعدی با آن دست و پنجه نرم کنند. همه فصل ها ، به جز فصل 1 ، با یک ویژگی دوتایی پایان می یابند که خطر اصلی فصل را از بین می برد. تصور مجدد افسانه آرتوریان از بسیاری جهات بسیار خوب انجام شده است ، نشان می دهد که سازندگان شاید برای خلق چیز جدیدی از داستان های مختلف داستان استفاده کرده اند.

بازیگران اصلی همه استثنایی هستند. بردلی جیمز و کالین مورگان شیمی باورنکردنی دارند - حتی تماشای مصاحبه های آنها با یکدیگر بسیار سرگرم کننده است ، زیرا به نظر می رسد در زندگی واقعی شیمی مشابهی دارند! کالین مورگان به عنوان مرلین کاملاً شگفت انگیز است ، که معمولاً دو یا سه احساس را به طور همزمان منتقل می کند و حتی خود مرلین را به عنوان یک بازیگر (به عنوان امری های قدیمی ، به عنوان جادوگر قدیمی) به تصویر می کشد. او بدون دردسر از همه چیز ، از تراژدی (بانوی دریاچه) تا کمدی استفاده می کند (نوکر دو استاد.) بردلی جیمز ، دقیقاً همانطور که می خواستیم آرتور باشد ، روحیه ای خوش چهره ، خوش تیپ و خوش قلب است و همچنین در قسمت های خاصی احساسات زیادی را از خود به صدا در می آورد (گناهان پدر ، روز شریر) .)

کیتی مک گراث به عنوان مورگانا استثنایی است (و بسیار زیبا!). او با موفقیت یک قوس شخصیت فوق العاده روی حیله و تزویر را ترسیم می کند ، و فصل به فصل تنش شخصیت او را لایه بندی می کند. کسانی که ادعا می کنند او بیش از حد احساساتی است یا در صحنه هایش بیش از حد کار می کند ، نکته شخصیت مورگانا را از دست می دهند - این بیش از حد علاقه و احساسات او نسبت به دیگران است که او را از تاریکی به تاریکی خم می کند.

بازیگرانی با استعداد که در طول سریال پراکنده شده بودند ، از جمله میشل ریان ، سارا پریش ، جان لینچ ، میریام مارگولیس ، چارلز رقص ، امیلیا فاکس ، تام الیس ، سانتیاگو کابرا ، جان هرت در نقش اژدها و دیگران. آسا باترفیلد در نقش مردرد جوان فوق العاده وحشتناک و تماشای آن فوق العاده است. مکان ها نیز زیبا و خوب تصور می شوند.

اما این سریال از دو نقطه ضعف اصلی رنج می برد. اول ، شخصیت پردازی و توسعه شخصیت متناقض است. بردلی جیمز و کالین مورگان موفق شدند نشان دهند که رابطه آنها به دلیل استعدادهای خودشان تکامل یافته است ، اما شخصیت های آنها به این شکل نوشته نشده است. رشد کمی در آنچه آرتور در مرلین می بیند وجود دارد و مرلین به ندرت نقایص آرتور ، به ویژه عدم قضاوت وی را تأیید می کند. روابط بین شخصیت های دیگر نیز به طور مزمن تصور نمی شود: گواین و مرلین ، آرتور و گایوس ، مرلین و گوئن ، گوئن و گایوس. برخی از قسمت ها به صفر می رسند ، و هر آنچه که قبلاً بین دو شخصیت رخ داده است را نادیده می گیرند. کل شبکه روابطی که از یک جامعه نزدیک کاملوت پشتیبانی می کند هرگز مورد کاوش و استفاده قرار نمی گیرد. بنابراین بسیاری از کاراکترها بیشتر از اینکه پویا باشند ، ایستا ارائه می شوند.

آنجل کولبی بیشترین آسیب را از این توسعه ضعیف شخصیت می برد. متأسفانه گینه ور فقط وقتی در فصل 5 تحت طلسم مورگانا قرار می گیرد به یک شخصیت جالب تبدیل می شود ، در غیر این صورت ، گینه ور غیرطبیعی مطیع ، مطیع و به طرز عجیبی Pollyanna-ish است. دلیل کمی وجود دارد که او باید برای دو مرد زرق و برق دار و با استعداد دوست داشتنی یا جذاب باشد و داستان عشق او با آرتور تا حد زیادی باورنکردنی است. همچنین درک اینکه چگونه او به خوبی از بنده به ملکه تغییر مکان می دهد ، دشوار است و به نظر می رسد با جهش در مرزهای مختلف ، اعتماد به نفس بین فصول افزایش می یابد. به طور کلی ، این نمایش تمایل آزاردهنده ای دارد که همه زنان جالب از یک طرف خوشه ای می شوند (نیموئه ، مورگاوز ، مورگانا) و همه مردان جالب دیگر از طرف دیگر (آرتور ، مرلین ، لانسلوت ، گایوس).

دومین ضعف این است که سریال با پایان یافتن جادوی مرلین توسط مرلین برای آرتور پایان می یابد ، به این معنی که ما هرگز نمی بینیم که این دو با هم کار می کنند برابر واقعی است. در طول این مدت ، مخاطبان می بینند که مرلین مشغول انجام کارهای خطرناک و دشوار است ، بدون هیچ گونه تشکر ، اما ما هرگز نتیجه آن را نمی دهیم ، یعنی یک بحث / حسابرسی مناسب بین آرتور و مرلین در مورد نقش جادو در جامعه و اعتقادات مرلین در مقابل عقاید آرتور. این نمایش باید سناریوهای پوچ را طراحی کند تا اطمینان حاصل کند که آرتور هرگز نمی بیند که مرلین از جادوی خود استفاده می کند اما او همچنین هرگز از دانش عظیم مرلین بهره مند نمی شود.

این در نهایت پیام داستان ها را زیر پا می گذارد. شخصیت ها منتظر یک روز افسانه ای هستند که آلبین واقعی باشد و جادو دوباره شکوفا شود ، اما آنها برای رسیدن به آنجا اراده آزاد کمی دارند. برای یک نمایش با هدف بزرگسالان جوان ، درست کردن مضامین باید فوق العاده مهم باشد. وقتی از دوستان خود رازداری می کنید چه آسیبی وارد می شود؟ چرا نباید برای دلجویی از دیگران منکر کی شوی؟ چرا باید با دیگران با احترام و وقار رفتار کنید؟ چرا آزار و اذیت کسانی که با شما متفاوت هستند اشتباه است؟ با عدم ارائه بسته شدن این مضامین ، نمایش در نهایت با یادداشتی ناامیدکننده و ناامیدکننده پایان می یابد.

اجازه دهید ابتدا بگویم من مشکلی در مدرن کردن اسطوره‌ها ندارم. و چگونه می توانستم؟ ما حتی روایت معاصری از افسانه آرتور/مرلین نداریم - سر مالوری اسطوره دوران تاریکی را در لباس‌های قرن پانزدهم جای داده است، T.H. وایت نابهنگاری ها و تفسیرهای قرن بیستم را در مرلین پادشاه یکباره و آینده خود وارد کرد. هیچ‌وقت نسخه‌ای از این داستان وجود نداشته است که دوران داستان‌سرای خود را در آن ثبت نکرده باشد، بنابراین مدرن‌سازی شکایتی نیست که من یا هر کس دیگری می‌توانیم داشته باشیم. من نیز به این فرض علاقه دارم. مطمئناً با شخصیتی مانند مرلین چیزهای زیادی هنوز کشف نشده وجود دارد.

اما هنوز هم می‌توانید نیمه‌پخت آن را ادامه دهید. شما می توانید چیزی را در قرن بیست و یکم تنظیم کنید، همانطور که بی بی سی با داستان های شرلوک هلمز آرتور کانن دویل انجام داده است. می‌توانید به شخصیت‌هایتان ذهنیت‌های پست مدرن بدهید یا طرح‌هایی را برای رویدادهای جاری طراحی کنید. شما احتمالاً حتی می توانید از گفتار مدرن دور شوید، به شرطی که یکنواخت و منسجم باشد - این یک ترفند بزرگ است اما می توانید آن را انجام دهید.

کاری که نمی توانید انجام دهید این است که لحن/دوره تاریخی را بپذیرید. از مالوری آرتور، همه شخصیت‌های بالای 35 سال را از قرن 15 و همه شخصیت‌های جوان‌تر را از قرن بیست و یکم بسازید. شما نمی توانید با حق امتیاز از خدمتکاران مستعفی BFF بسازید، و کلاس را از پنجره بیرون بیاندازید، به جز 11 دقیقه بعد از اپیزودی که طرح برای آن درخواست می کند. شما نمی توانید کاری کنید که مردم پست های زنجیری را به همان شکلی بپوشند که دیگران از کاتالوگ جمهوری موز خارج می شوند - و بله، با پوشیدن کوله پشتی، پیراهن و شلوار چین دار. شما می توانید نوجوانان را نسبت به وظایف خود عصبانی کنید، اما نه در جهانی که در صورت شکست در این وظایف، شما را علنا اعدام کند.

به همین ترتیب، منتقدانی که از سیاه‌پوست بودن گینویر شکایت دارند، نژادپرستان نادانی بیش نیستند. چیزی که آنها باید از آن شکایت کنند خط اول دیالوگ او است: "سلام، من گینویر هستم. همه مرا گوئن صدا می زنند." با چشمکی می گوید که انگار می خواهد فرم های سفارش سالنامه را تحویل دهد. اگر او این را به شخصیتی در بورس نمی گفت، خوب بود.

من تولیدات تئاتر دبیرستانی را دیده ام که ظاهر این نمایش را شرم آور کرده است. ست‌ها از قانع‌کننده‌ای تمیز و جیغ‌آلود هستند. نایلون زیاد است، این همه نایلون را از کجا آوردند؟ به نظر می رسد در آن دوران قرون وسطی فیلمبرداری شده است که مدرسه شما در ده سالگی شما را به سه شهرستان دور کرد. و هر بار که سپرهای مقوایی و شمشیرها به زمین پرتاب می‌شوند و همان صداهایی را می‌شنوند که در صف اداره پست می‌شنوید، من به دنبال سبزیجات گندیده می‌دویدم تا به صورت کالین مورگان لپ‌تاپ بزنم. خوشبختانه، CGI کمی در این وجود دارد، اما من تردید دارم که آن را اینطور بنامم. آنچه اینجاست برای سال 2008 وحشتناک است. در مجموع، ارزش های تولید در مرلین تقریباً مشابه با Xena: Warrior Princess است، علی رغم 13 سال تفاوت. نه اینکه اسمالویل هم دور از دسترس بود.

اما حداقل نویسندگان Xena از madlibs برای ایجاد اسکریپت های خود استفاده نکردند. اگر یک قسمت را دیده باشید، هر قسمت را دیده اید. مرلین جادویی باید آرتور سرکش را از دست دشمن جادویی نجات دهد. مطمئناً دشمنان جادویی زیادی وجود دارند که با توجه به اینکه پادشاهی 20 سال "بدون جادو" بوده است. شاید مرلین باید کار صفحه را کنار بگذارد و وارد چیزی شود که آشکارا بازار سیاه پر رونقی در حال باز شدن است.

به مراتب بدتر از مرلین و آرتور که پست مدرن بازی می‌کنند (مطمئنم که طعنه‌ها امتیازات زیادی به شما می‌دهند. اساساً برده دیکتاتورها هستند)، آیا آنها در دبیرستان بازی می کنند. هر بخش خرده‌فرهنگی که آرزو می‌کنید از کلاس هشتم به خاطر نمی‌آورید در اینجا به نمایش گذاشته می‌شود - جوک، دکور، حتی گوت. من هنوز منتظرم تا یک کریستین اسلیتر جوان به عنوان گرنجر ظاهر شود. این افراد به طور اتفاقی در هر فرصتی شوخی می‌کنند، تقلب می‌کنند، قلدر می‌کنند، بداخلاق می‌کنند و امتیاز ضعیف خود را به گوش می‌رسانند. مرلین حتی مشق شب هم می گیرد - ابرقهرمانان جاودانه زندگی سختی دارند. مثل خدا.

بالاخره حتی انگیزه هایشان هم غیر منطقی است. در خلبان، مرلین همه این احساسات متناقض را دارد که یک بچه جادویی است که به تازگی وارد شهری شده است که در آنجا شما را به خاطر تمرین آن به قتل رسانده اند. چنین شخصیتی کجا می تواند برود؟ او می تواند ترک کند، او می تواند جنایتکار شود، او می تواند شورش علیه نظم طبیعی را برانگیزد... نه، مرلین در پایان اپیزود همه چیز را فراموش کرده است و در قتل همه افراد مانند او از راه دور کمک می کند.

بیشتر بازیگری به طور قابل پیش بینی پایین تر است. بردلی جیمز در نقش آرتور خوب است، ریچارد ویلسون در نقش گیوس قابل قبول است. همه افتضاح هستند، به خصوص مورگان (مرلین) و مک گرات (مورگانا). اگر به نوعی از گروه جان هرت هستید، و مرلین را با یک OCD کامل دنبال کرده اید، خسته نباشید. او در اینجا حتی امتیاز کمتری نسبت به ظاهر Doctor Who خود دارد، و همچنین به اشتباه ارسال شده است، و همچنین باید تمام مدت به یک اژدهای دیجیتالی ضعیف نگاه کنید. و نه Smaug یا Vermithrax Pejorative. این بیشتر یک Spyro است، اگر او پس از آبجوی زیاد انیمیشن ساخته شود و به کلیپ آرت تبدیل شود.

Merlin (2008) بیشتر از مطالب بی مزه و تکراری است که ما از آن انتظار داریم. برنامه نویسی مدرن برای نوجوانان، اما با بازیگری، نویسندگی و طراحی به طرز توهین آمیزی بد. فقط به عنوان یک مطالعه موردی ارزش دارد که نشان دهد چقدر تلاش خلاقانه برای موفقیت در جامعه ما لازم است.

هر وقت فیلم‌ها یا فیلم‌هایی را که برای تلویزیون درباره مرلین یا شاه آرتور افسانه‌ای ساخته می‌شوند تماشا می‌کنم، اغلب آنها را به‌عنوان مردان مسن یا مسن‌تر نشان می‌دادم. من گاهی فکر می کنم که آنها در دوران جوانی چه نوع زندگی داشتند. سریال مرلین که توسط بی‌بی‌سی تولید می‌شود، تصویری فرضی اما کاملاً قابل توجه از چنین چیزی را ارائه می‌دهد.

این سریال داستان مرلین و آرتور را در طول سال‌های نوجوانی‌شان روایت می‌کند – چگونه آنها برای اولین بار ملاقات کردند، چگونه آنها گاهی اوقات اختلاف نظر داشتند. به دلیل جهت گیری های متفاوتشان، اینکه چگونه با هم پیوند خوردند و با هم دوست شدند، چگونه توانستند به خوبی با هم کنار بیایند و یاد بگیرند که از یکدیگر مراقبت کنند، و چگونه از پسرهای نابالغی در میان همه کاستی ها و کاستی هایشان به مردان جوانی با اصول و شرافت تبدیل شدند. نقص ها این مجموعه ممکن است از برخی جهات روایت های دقیق داستان های مرلین - شاه آرتور را بر اساس خوانش های ما به تصویر نکشیده باشد، اما همه این نقص ها به پس زمینه منتقل شدند زیرا نویسندگان به طرز شگفت انگیزی توانستند مفهوم و داستان ها را به شیوه ای بسیار جالب و جذاب بسازند. . فیلمنامه‌ها آنقدر خلاقانه طراحی شده‌اند که برای پیر و جوان جذاب هستند.

کلاه بر نویسندگان و خالقان مرلین برای ساختن صحنه‌های فوق‌العاده‌ای که برای مدت طولانی در حافظه من باقی می‌ماند، برمی‌دارم!

• من آن قسمتی را دوست داشتم که آرتور، بر خلاف ممنوعیت شدید پدرش، سفری بسیار خطرناک را انتخاب کرد - فقط برای نجات خدمتکارش، خدمتکاری که قبلاً به او کم توجه بود، خدمتکاری که او به او احترام نمی گذاشت. اغلب سرزنش می شود و اغلب مخالف است. و هنگامی که آرتور با موفقیت درمان را بازیابی کرد، اصلاً برایش مهم نبود که او را به زندان بیاندازند. تمام دغدغه او این بود که درمان را فوراً به خدمتکارش برساند. • من همچنین آن صحنه را دوست داشتم که در آن لنسلوت علیرغم رویای دیرینه اش برای حضور در آنجا تصمیم سختی گرفت که کاملوت را ترک کند - زیرا طاقت دیدن آرتور و پدرش را نداشت که بر سر او دعوا می کردند و به این دلیل که نمی توانست اعتبار خود را بپذیرد. برای چیزی که لیاقتش را نداشت • من همچنین آن قسمتی را که آرتور به دنبال مرلین در دهکده‌اش دنبال می‌کرد تا کمک کند را دوست داشتم - قطعاً بدون اطلاع یا رضایت پدر پادشاهش. آرتور هرگز به کسی دلیل دنبال کردن آن را نگفت، اما سازندگان و نویسندگان صحنه‌هایی ساختند که به نحوی نامحسوس قلب واقعی آرتور را آشکار می‌کردند. • من همچنین آن قسمتی را که آرتور توانست روحیه مردم مرلین را بالا ببرد و اتحاد بین آنها را حفظ کند را دوست داشتم که حتی آن عضو بدبین و تنها اپوزیسیون بعداً نظرش را تغییر داد. نویسندگان و سازندگان به طور موثر رهبر بزرگ آرتور را به مخاطب نشان دادند. • من آن قسمتی را که پدر شاه در راه رسیدن به تاج و تخت، آرتور در حال مرگ را در آغوش می گرفت، دوست داشتم. خالق و کارگردان بدون هیچ حرفی توانستند به تماشاگران القا کنند که پادشاه، هر چند ظالم و سخت، همچنان پدری است که پسرش را بسیار دوست دارد. این واقعیت را فراموش کنید که اگر می‌دانست همسرش می‌میرد آرزوی پسری نمی‌کرد یا این که به او سخت می‌گیرد تا جایی که گاهی او را باور نمی‌کند و او را به دلیل نافرمانی به زندان می‌اندازد. که او هنوز پدری است که آرزوی مرگ پسرش را ندارد و ترجیح می دهد جای او را بگیرد تا پسرش زنده بماند. • من همچنین آن قسمتی را که گایوس به جزیره مبارکه رفت تا جای مرلین را بگیرد که جانش را به جای مادر دومی تقدیم می کند، دوست داشتم. این بالاترین فداکاری بود که یک غیر خویشاوند می توانست صرفاً به این دلیل که مرلین را برای عظمت مقدر می داند.

می‌توانستم ادامه دهم، اما زمان برای بازگویی تمام صحنه‌ها/بخش‌های عالی و فوق‌العاده مرلین کافی نیست. کافی است بگوییم که Merlin سریال فوق‌العاده‌ای نخواهد بود که بدون طراحی تولید مؤثر، افکت‌ها و موسیقی‌آهنگ‌سازی - که برای من، همه آنها بسیار بیشتر از قابل قبول هستند. در واقع، آنها بسیار خوب هستند. کارگردانی و بازی - در واقع آنها از همه نظر عالی هستند. تولید واقعاً موفق شد برای هر شخصیت بهترین بازیگر را انتخاب کند. تماشای سریال واقعا عالی و سرگرم کننده است - به شدت توصیه می شود

"در مکانی که به افسانه و دوره افسون معروف است، تعیین قلمرو از پیش بر شانه های مرد جوانی بود. نام او ... مرلین." مرلین یک برنامه تلویزیونی نمایش تجربه رویایی انگلیسی است که توسط جولیان جونز، جیک میچی، جولیان مورفی و جانی کپس ساخته شده است و کالین مورگان در نقش اصلی آن حضور دارد.

در این مرحله به افسانه آرتوریان، مرلین ( کالین مورگان) یک جنگجوی جوان و قوی است که پس از اینکه مادرش برای ماندن او نزد پزشک دربار، گیوس، در قلمرو کاملوت ظاهر می شود. او در می یابد که فرمانروا، اوتر پندراگون، بیست سال زودتر در مناسبتی به نام پاکسازی بی نظیر، جادوگری را ممنوع کرد و آخرین جانور اسطوره ای را در زیر قلمرو بازداشت کرد. مرلین پس از شنیدن صدای گیج‌کننده‌ای در داخل سرش، به سمت غار زیر کاملوت پیش می‌رود، جایی که جانور اسطوره‌ای بی‌نظیر (صدای جان هرت) به مرلین اجازه می‌دهد تا بداند که او از پیش تعیین شده است. برای محافظت از فرزند اوتر، آرتور، که جادوگری را به کملوت بازگرداند و به مکانی که برای آلبیون معروف است ملحق شود. در زمانی که مرلین با آرتور ملاقات می کند، مرلین می پذیرد که او یک تند تند سلطه گر است و آرتور (بردلی جیمز) به طور مشابه ارزیابی نه دقیقاً آسمانی از مرلین دارد. پس از نجات جان شاهزاده، مرلین به کارگر خود تبدیل می شود و هر دو شروع به احترام و اعتماد به یکدیگر می کنند. مرلین در پایان معلوم می شود که همراهان عزیزی با آرتور و کارگر دیگری به نام Guinevere هستند. با این حال، هنگامی که فعالیت‌های اوتر در درازمدت، بخش او، مورگانا، را وادار می‌کند که به کملوت خیانت کند، مرلین باید با ارباب روزگار و آینده (آرتور) برای نجات آلبیون همکاری کند.

مرلین شامل مواردی است که هر نمایش رویایی نیاز دارد. کنار آمدن و جمع شدن در جمعیت های مختلف؛ فعالیت، نمایش، احساسات و علاقه علمی تخیلی همه در مجموع عالی است. شمشیر بازی را اغراق نمی کند تا آن را به یک فعالیت بدون فکر تبدیل کند، نمایش را اغراق نمی کند تا آن را به یک کشش هیجان انگیز تبدیل کند، و بی نظمی مسحورکننده را کم اهمیت جلوه می دهد تا تماشاگران را خاموش نکند. این نمایش به دلیل پیشرفت کاراکترها و ارتباطات آنها، نگارش اکتشافی و آشفتگی طنز باورنکردنی است.

این تصویر عالی و بهبود شخصیت ها و ارتباطات آنهاست که آن را کنار گذاشته است. از گروه هر فرد و رابطه‌ای در مورد خود چیزی شگفت‌انگیز دارد و واقعیت روی صفحه نمایش داده می‌شود تا ما را وادار کند دوباره به آن فکر کنیم. علم در میان آرتور و مرلین. همراهی خلق آنها به طرز درخشانی بازی می‌شود و در نهایت چیزی است که شما را به این نمایش خیره‌کننده جذب می‌کند و شما را تماشا می‌کند. این روایتی از خویشاوندی است، هر دو بسیار سرگرم کننده است، هر چند فوق العاده تماسی و واقعی است. علاوه بر این، تبدیل شدن از دو شخصیتی که به طرق مختلف در سریال اصلی شروع به تحقیر یکدیگر کردند، به دو شخصیتی تبدیل شد که به طور قابل توجهی به یکدیگر توجه و اهمیت می دهند. یک مدل زمانی است که آرتور تصمیم گرفت برای نفی انکار سخت پدرش، برای نجات کارگرش مرلین، کارگری که قبلا از او متنفر بود، کارگری که مکرراً او را سرزنش می‌کرد و مکرراً با او مخالفت می‌کرد، سفری بسیار خطرناک را رد کند. علاوه بر این، هنگامی که آرتور به طور موثری این مشکل را بازیابی کرد، در صورتی که او را به زندان انداختند، به هیچ وجه ناراحت نمی شد. تنها چیزی که او نگران بود این بود که تعمیر را سریعاً به کارگرش مرلین برساند.

وقتی گفتم مرلین نامرتب است، به طور ضمنی به آن اشاره کردم. خوب، گاهی اوقات متغیر چدار می تواند تا حدودی دیوانه شود، اما به طور کلی، این چیزی است که به این سری جذابیت می بخشد. زمان بندی کمدی بازیگران هرگز از سرگرم کردن من غافل نمی شود. فرقی نمی‌کند این گفتگوی تند و زننده بین مرلین و آرتور باشد (معمولاً در مورد اینکه مرلین چقدر ضخیم است)، شرایط گهگاهی سرگرم‌کننده که شخصیت‌ها (مخصوصاً مرلین) خود را با آن‌ها درگیر می‌کنند، یا تمام طنز بچه‌گانه‌ای که ما در کل ترجیح می‌دهیم فکر کنیم. «بالاتر هستید اما واقعاً نیستید.

نوشته در مرلین احساسی و جالب است. مرلین سرگرم‌کننده‌ترین شغل‌ها را دارد و در برخی موارد حتی به زبان جاری می‌پردازد. این یکی از توجیهات اولیه برای اینکه چرا این نمایش تا این حد باز است و در عین حال با اعتماد به عنوان یک رویا همراه است. خوب و شیک است که یک نمایش رویایی داشته باشید و هرگز منحرف نشوید، با این حال مرلین بی تکلف در برخی از مغازه ها صحبت می کند تا تماشاگران بتوانند با جوک ارتباط برقرار کنند و با زبان میانسالی قاطی نشوند. ترکیبی ثابت از شوخ طبعی و نمایش و فعالیت همانطور که من دوست دارم فکر کنم. روزنامه‌نگاران به ندرت به اندازه کافی طنز به کار می‌برند تا شما را شاد و دوستانه با شخصیت‌ها نگه دارند. آنها علاوه بر این به اندازه کافی برای نشان دادن همه ما درگیر خجالت و احساسات هستند. در نهایت، این فعالیت به اندازه کافی در آن قرار می گیرد، و همه چیز خوب است، که شما احساس نمی کنید در حال تماشای یک درام هستیم. این تعادل طنز، نمایش و فعالیت به سختی انجام می شود و مرلین آن را انجام می دهد.

مرلین از طرح معمولی پیروی نمی کند و اکنون و بارها مستقیماً مخالف آن است. این هیچ ناامیدی از طرف تهیه کننده نیست، فقط مجوزی است برای همه کسانی که فرمانروای آرتور و مرلین را به تصویر می کشند. من این نمایش را برای هر فردی که نیاز دارد پایین بیاید و در یک منحنی خاص در افسانه آرتوریان شرکت کند تجویز می کنم.

من به تازگی هر یک از پنج بار (The Undertakings Of) "Merlin" را در جریان NetFlix کامل کردم (متشکرم NetFlix!) و دلم برای آن تنگ خواهد شد. این یک رویای احمقانه و مملو از فعالیت از افسانه آرتوری است که با توجه به دیدگاه مرلین جوانی که توانایی ها و سرنوشت خود را یاد می گیرد، تجدید نظر کرده است.

من موافقم که دقیقاً یک 'G' نیست. امتیاز، شاید بیشتر یک PG-13 با لباس یا تاثیر دوره‌ای واقعاً شگفت‌انگیز، یک قطعه نسبتاً بزرگ از شرارت و پاس دادن (به صورت گرافیکی نشان داده نمی‌شود)، و گوئن در هر نقطه‌ای که به‌علاوه برش آشکار شده بود (صحنه‌ای خوب در هاها در 5.9 در حالی که او به اطراف می‌پیچد. پیدا کردن یک صندلی روی میز "آرتور - حواس شما پرت به نظر می رسد"). در بیشتر موارد، شخصیت‌های «خوب» تمام ارزش‌های خانواده آرتوریایی را که انتظارش را دارید، بدون موعظه کردن بیش از حد با داستان‌های با کیفیت عمیق نشان می‌دهند - داستان‌های تجربه‌ای بدون تحریف بیشتر.

من از ساختار مورگانا/مرلین لذت بردم. مبارزه افسانه از مرحله آغازین اخیراً در طول 3 فصل گذشته. یک ایراد من این است که ما هرگز به طور کامل، با استثناء قابل تصور دو قسمت آخر، هیچ جادوگری انتقادی از مرلین به جز چند فلش و دفع یک پیچ و مهره یا مهاجم دوره ای را نمی بینیم. من از شانس دیدن حرکت جادویی مرلین به سمت اوج و در پایان سریال لذت نمی بردم، اما هرگز به نظر نمی رسید.

یک سریال دلپذیر با تنظیم فوق العاده ای از بازیگران بسیار زیاد. کاراکترهایی که ممکن است دریچه ای برای یک پروژه جانبی باقی بگذارند؟

اولین باری که این سریال را در سال 2011 در تلویزیون تجربه کردم. با این حال که به سرعت به دام نیفتادم، پس از خرید هر یک از پنج سری روی DVD/Blu-Beam، مشخص شد که به طور قطعی به این سری وابسته هستم. چرا ...

اول از همه افسانه آرتور. من به بازه زمانی و امکان جادوگری، مارهای بالدار و پیشگویی علاقه دارم. این سری به افسانه اول یک انحراف کلی کاملاً نوآورانه (در عین حال قابل تصور) می دهد. هم ترک و هم طراوت است.

دوم راه نمایش. هر داستانی به شیوه ای جذاب و فردی آشکار می شود. اساساً، این شعله های زندگی معمولی است که در عین حال مملو از خواسته های غیرقابل انکار و انسانی است که در محیطی شجاع احاطه شده است. وجود شخصیت های اصلی در طول سریال به طور مداوم رشد می کند و بنابراین خطوط داستانی را بهبود می بخشد. این باعث می‌شود که نتوانید به چیزهای بعدی فکر کنید.

در آخر، ماهیت بازیگری: بدون فشار و حتی با انرژی هر چند وقت یک‌بار. تعادل مناسب از فشار، طنز و علم بین شخصیت ها، احساس واقعیت را به آن اضافه می کند. بارهای سرگرم کننده ضروری برای ... علاوه بر این با CGI عالی و واقعی به زندگی به طرز ماهرانه ای جذاب است.

Merlin ... سریالی با پیام مثبت. من آن را در رده‌بندی با Specialist Who یا StarTrek قرار می‌دهم - یا بهتر است، تا حدی که تجربه نزدیک به خانه پیش برود. برای بررسی خانوادگی و فردی پیشنهاد می شود. شما را به یک سفر بسیار مناسب می برد.

من 43 ساله هستم و این نمایش را دوست دارم و به همین ترتیب فرزندم را دوست دارم. من صادقانه در مورد نمایشی که مرا به سمت چنین احساسات بی شماری سوق داده است، نمی دانم. این یک سرگرمی خانوادگی عالی است!

من فکر می‌کنم وقتی افراد این نمایش را دوست دارند، آن را دوست دارند زیرا این در آرزوی عادی ماست و انتظار داریم در زندگی‌مان شرافت، عشق، جسارت، خویشاوندی و تزلزل داشته باشیم. با توجه به این واقعیت که این اجزای داستان بسیار معکوس از زندگی ما هستند، آن را دوست داریم. ما به معاشرت هایی نیاز داریم که در آن "ما بتوانیم زندگی خود را برای دوستان خود تنظیم کنیم". ما به استواری و عزت نیاز داریم که در هر رویدادی آسیب می زند، وقتی می دانیم دیگری خارج از پایگاه است. ما به عشقی نیاز داریم که برای یک دوره و شرایط بسیار طولانی دوام بیاورد.

بازیگری برای هر فرد ملکوتی است. من نمی دانم مشکل مردم با پیام رسان آسمانی کولبی چیست. او در اطراف دوست داشتنی است. بازیگری او در حد یک کارگر است و وقتی نیاز پیدا می شود، او یک ترقه است. به خاطر داشته باشید، او یک کارگر در این شکل و در آن یک کارگر ایده آل است. او یک کارگر پیشرفته است و آرتور باید کمی بزرگ شود، و او کسی است که در کنار آن به او کمک می‌کند و به او کمک می‌کند تا پیشرفت‌هایی را که می‌خواهد انجام دهد تا ارباب سابق و آینده کاملوت شود، ببیند. او با او موافقت می‌کند، اما می‌داند که چه زمانی باید آنچه را که نیاز به گفتن دارد، با صدای بلند بیان کند. خوشبختانه، نویسندگان تحسین آرتور و گوئن را شیرین و معتبر کردند. من فقط ای کاش آن را تا حدودی بیشتر ساخته بودند.

من یک بومر هستم. مادربزرگ من به طور استثنایی در مورد افسانه آرتوریان مشتاق بود و من با این حساب ها بزرگ شدم. من در طول زندگی‌ام بسیار مطالعه کرده‌ام و به‌طور شگفت‌انگیزی، شمشیر در سنگ را گرامی داشته‌ام.

هیچ چیز عالی برای توصیف این سریال وجود ندارد. همه چیز درخشان است. من مطمئناً یک مرد کالین مورگان را کوبیده ام. پوزخند او فوق العاده و غیر قابل مقاومت است. رابطه مردانه با مرلین و آرتور یکی از بهترین ها در هر فیلمی است. در واقع، حتی از بوچ و ساندنس هم بهتر عمل می‌کند.

در تمام مدت من پوزخند می‌زدم، گریه می‌کردم، ناله‌هایم را مهار می‌کردم. به ندرت برای من منابعی در نظر گرفته شده است. سال‌ها قبل از تماشای من برگشته‌ام و دو قسمت آخر را تماشا می‌کنم.

روشی که با مرلین امروزی بسته می‌شود، قدیمی و پر پیچ و خم. پروردگار یکباره و آینده اهمیت واقعی دارد. آنها باید به این داستان، امروز بازگردند. ورود حاکم. در واقع، حتی یک فیلم هم جواب می دهد. برای پیگیری خیلی باز مانده بود. من دائماً ایده "پادشاه روزگار و آینده" را می پرستم.

من به تازگی دو قسمت آخر را تکمیل کردم. پس از دیدن این اغلب، به سادگی از واکنش فیزیکی و نزدیک به خانه که می‌گیرم، من را متحیر می‌کند. زمانی که مرلین می‌گوید "مقدر شده است که برخی از مردان تزکیه‌کننده باشند، برخی دکتر و برخی لردهای خارق‌العاده باشند. من قرار بود به شما خدمت کنم، آرتور، این از پیش تعیین شده من بوده است و من چیزی را تغییر نمی‌دهم." br/>
اگر کسی بهشتی را امتحان نکرده باشد. تلاش کن دلت شکسته نمیشه

من اخیراً تماشای آخرین قسمت را به پایان رسانده ام، نیازی به اضافه کردن اسپویل ندارم، بنابراین، قصد ندارم احساسم را به شما روشن کنم، با این حال باید این را بگویم، مرلین به عنوان یک سریال بهترین نمایش رویایی است. من دیده ام. این ممکن است نتیجه مستقیم این باشد که من اخیراً روند تماشای آن را کامل کرده‌ام، اما این فقط تا آنجایی است که می‌توانم بگویم. داستان بسیار لذت بخش است و پایان آن واقعا حماسی بود، لطفاً این نمایش را ببینید، و قبول دارم که آن را گرامی خواهید داشت. من این را در مورد چیزهای زیادی بیان نمی کنم و در اکثریت قریب به اتفاق موارد در مورد رتبه بندی بسیار محتاط هستم، اما برای اهداف من، مرلین شایستگی امتیاز 10/10 را دارد. با این حال باید اعتراف کنم که چند بی‌نظمی وجود دارد، با این حال کاملاً خوب است، با در نظر گرفتن همه چیز، شما می‌توانید چیزی را در هر نمایش ردیابی کنید.

من عاشق روش فوق‌العاده‌ای هستم که این نمایش از برنامه تغییر کرد. سری 3 ابتدایی، با انبوهی از صحنه های سرگرم کننده خوب همراه با کمی فعالیت تا یک نمایش خیره کننده با دقایق و فعالیت بسیار پر شور. فوق‌العاده علیرغم این واقعیت که نمایش بسیار جدی‌تر شده است، آنها در واقع متوجه شدند که چگونه یک تن از بخش‌های سرگرم‌کننده را در آن قرار دهند. دیدن داستان این سریال از قسمت اول تا آخرین قسمت حیرت‌انگیز بود.

-از شما متشکرم، بی‌بی‌سی برای ساخت یک نمایش واقعا حماسی و شگفت‌انگیز، اثری باورنکردنی.

این نمایش باشکوه است به احتمال زیاد آن را ندیده اید، NETFLIX جایی است که می خواهید باشید. من شروع کردم و نمی توانستم 2-3 قسمت را تماشا نکنم. در یک زمان. باید برای یک روز دیگر خودم را به همان شکل درست کنم. مشکل اصلی من با نمایش این است که در پی تمجید از بازگویی افسانه قدیمی، آنها در پایان به افسانه قدیمی بازگشتند. من انتظار دیدن eps را داشتم. با آرتور که مرلین را در کنار او اداره می کند و جادوگری به طور شفاف برای محافظت از آرتور، خانواده اش و کملوت استفاده می شود. به هر حال از یک بازگویی به یک روایت قدیمی رسیدند. علاوه بر این، دلم را شکست.

من مطمئن هستم که آنها به این نتیجه می‌رسند که آن را با آخرین اپ‌ها برگردانند. در حال مشاهده از غار جواهر در حالی که مرلین در حال بهبودی از ورود جادوگری خود است.

خوشبختانه من سایتی را پیدا کردم که در آن دیگران احساس همسانی با این مادربزرگ دارند و در مورد افکار خود صحبت کرده اند. من در مورد بیانیه هدف مرلین-آرتور فهمیدم تا چند دیدگاه در مورد احساساتم بدست بیاورم. سپس به فیس بوک نگاه کردم و تعداد زیادی از صفحات مرلین را ردیابی کردم و در کمال تعجب، یکی را یافتم که تلاش می کرد مرلین را بازگرداند، بنابراین واضح است که از آن لذت بردم و خواهیم دید. اگر شما هم مجذوب شده اید، به merlin2return در fb نگاه کنید.

این نمایش را دوست دارم، از دیدن آن ناراحت نخواهید شد.