🎥 دانلود سریال Humans 2015 (هیومنز) دوبله فارسی بدون سانسور 📥

داستان سریال در زمانی رخ می دهد که انسان ها زندگی خود را با روبات هایی به نام Synths برای خدمت رسانی به اشتراک گذاشته اند. در این جامعه پدری سخت کوش روباتی دست دوم جهت تمیز کردن و چیدمان منزل میخرد، اما انگار این روبات رازی پنهان را در خود دارد...
در یک دنیای موازی ربات هایی با نام Synth وجود دارند که یکی از ضروری ترین وسایل هر زندگی میباشند و مردم برای کمک در بهتر شدن زندگیشون اونها رو به خدمت میگیرند و کاملا شبیه انسان ها هستند. اما اتفاقات پیش بینی نشده ای رخ خواهد داد...

جهت دانلود سریال Humans 2015 (هیومنز) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس چسبیده فارسی به پایین این صفحه مراجعه فرمایید.

"چه مقدمه ای جالب برای هوش مصنوعی برای هر کسی که قبلاً به هوش مصنوعی فکر نکرده باشد ، بعید است دوباره به فکر هوش مصنوعی باشد ، و دوست ندارد خیلی درباره هر چیزی فکر کند." - پیتر وات

کلیشه ها در "انسان" ، یک مجموعه علمی تخیلی دلجویی ، برای کسانی که علاقه واقعی به ژانر ندارند ، بسیار زیاد است. این سریال در خانه جو هاوکینز آغاز می شود ، مردی که "مصنوعی" را پشت سر همسرش می خرد. با این "مصنوعات" - که اساساً دستیاران ربات سکسی هستند - با سو) ظن فزاینده ای توسط انسان ها برخورد می شود ، که در نهایت آنها را برای رابطه جنسی ، کار و تفریح خشونت آمیز سوit استفاده می کنند. با پیشرفت سریال ، س questionsالات معمول مطرح می شود: آیا ترکیب ها خطرناک هستند؟ آیا آنها انسانهای "واقعی" را غصب می کنند؟ آیا آنها "زنده" هستند؟ آیا رابطه جنسی مصنوعی جایگزین "رابطه جنسی واقعی" خواهد شد؟ آیا مصنوعی ها شغل می گیرند؟ آیا آنها باید حقوقی داشته باشند؟ آیا شعور مصنوعی شبیه شعور انسان است؟ و غیره و غیره.

"انسان ها" براساس یک مجموعه تلویزیونی سوئدی ساخته شد. بیشتر زیرمجموعه های آن از "Blade Runner" ، "Automata" ، "I، Robot" ، "AI: Artificial Intelligence" ساخته شده است (نامها ، شخصیت ها ، بازیگران و صحنه های کامل را از اینجا می دزدد) ، "جهان روی سیم" و آثار علمی تخیلی بی شماری دیگر. در جای دیگر نتیجه گیری ها یا خطوط تحقیق آن اشتباه است یا ساده است. به عنوان مثال "انسان" بر اساس ترس قدیمی است که "ربات ها" بیش از حد انسان می شوند ". علوم اعصاب معاصر ، برعکس تأکید می کند. این یک انسان است که یک ربات است که آن را نمی داند. این انسان است که افکار ، صفات ، اعمال و خواسته های او همیشه از خارج بدن وارد می شود. این آدمی است که اجزای سازنده آن کاملاً به برنامه نویسی خارجی وابسته هستند. این انسان است که به صورت مکانیکی توسط یک زنجیره علیت ناگسستنی برنامه ریزی می شود. در واقع ، ماتریالیست های حذف گرایانه اصرار دارند که انسانها فقط پس از قبلاً تصور یا وظیفه خود را تصور می کنند ، فقط در چند ثانیه از فکر و عمل خود آگاه هستند. چیزی در حال تصمیم گیری شماست ، و این "شما" نیست. "شما" بعد از عمل ظاهر می شوید ، و فقط برای ساختن داستان یا داستان های تسلی دهنده درباره "اراده آزاد" وجود دارد. عقلانی سازی پس از فرایندهایی که به صورت مکانیکی از طریق زنجیره های علت و معلول الکتروشیمیایی اتفاق می افتد. اینکه "شما" این حقایق را تجربه نمی کنید ، تا حد زیادی به عملکرد مغز بستگی دارد. فریب مغز اگر واقعیت اولویت آنها بود ، تصور نمی کردید که وجود داشته باشید.

"انسان" اما خیلی ترسو است که انسان خود را به گلبرگ گروتسک تبدیل کند. در عوض ، این داستان در سطح داستان علمی تخیلی دهه 1950 باقی می ماند که در آن این ربات ها هستند که به عنوان "عروسک های عروسکی" کوتاه مدت در آستانه "انسان تر شدن" معرفی می شوند. اینکه این انسان به عنوان جنون و چشم شیشه یک واقعیت بیش از حد آسیب زا است.

نویسندگان داستان های علمی به طور مسخره "انسان" را مورد تمسخر قرار داده اند. پیتر واتس ، نویسنده و دانشمند ، درباره این مجموعه می نویسد: "هیچ چیز مصنوعی در مورد این هوشها وجود ندارد." "انسانهای راحت مانند ما هستند. آنها می خواهند زندگی کنند ، دقیقاً مثل ما. آنها می خواهند آزاد باشند ، دقیقاً مثل ما. آنها حتی علیه بردگی جنسی خود خشمگین می شوند ، درست مثل ما. و مدل های غیر شاد؟ هرگز ترس ؛ در پایان فصل ، ما یاد گرفته ایم که با کمی برنامه ریزی مجدد ویروسی ، آنها نیز می توانند درست مثل ما باشند! آنها در واقع بسیار شبیه ما هستند ، به طوری که هر گونه سوال جالب واقعا ممکن است را خاموش کنند می خواهم در مورد AI بپرسم. "

واتس درست است ، اما همین خصوصیات بسیار "آشنا" است که باعث محبوبیت این مجموعه در بین منتقدان و مخاطبان شده است. "انسان" انسان ها را انسان سازی می کند ، با "آزاد" بودن و "هوشیار شدن" ماشین ها وسواس دارد ، به منظور واژگونی حقایق و پرهیز از واقعیتهای آسیب زا: انسانها مکانیکی ، آزاد و تا حد زیادی از هوش و هذیان هستند. این مجموعه از ماشین برای بررسی "انسانیت چیست" استفاده نمی کند. با ساده لوحی آنچه را كه انسان ها آرزو می كنند انسانها باشد بر روی دستگاه ها انجام می دهد.

بیشتر ربات های "انسان" كارگران جنسی هستند. این هدف به عنوان انتقادی از تبعیض جنسی ، ضد انسانی سازی و استثمار معاصر در نظر گرفته شده است ، اما این مجموعه خود علاقه واقعی به اختلاف طبقاتی معاصر و / یا استثمار ندارد زیرا در مورد انسان اعمال می شود. دنیای "انسان ها" بیشتر یکی از شیک پوشان طبقه متوسط و شیک تکو سرمایه داری است. و اینکه "جنسیت طبیعی انسان" خود "رباتیک" و "مکانیکی" است ، چه توسط فناوری ، پورنوگرافی دیجیتال تقویت شود و چه اینکه به "ضمائم واقعی انسان" به سبک قدیمی سپرده شود ، برای سریال بسیار نگران کننده است.

در اواخر این مجموعه ، "انسان ها" نشان می دهد که "وجدان" روبات ها (که در کد یا تراشه نگهداری می شوند) سرقت می شوند تا آنها را "برده های بهتر" کنند. باز هم ، این مجموعه به فرضیات قدیمی درباره "آگاهی" و "خودخواهی" متوسل می شود. اما "خود" ، همانطور که علوم اعصاب نشان می دهد ، عمدتا یک افسانه است. یک نتیجه از سیستم عصبی است که به طور تصادفی خود را در یک شبیه سازی یا مدل جهانی ترسیم می کند. "خود" برخی از "جوهر جادویی" یا "لقمه وجود واقعی" نیست که "جسمی را با روح یا جوهر آغشته می کند". بلکه "خود" خود را "زنده" بودن نادرست می شناسد و از فرایندهایی که در حال اجرا هستند بیرون می آید.

عجیب ترین چیز درباره "انسان ها" دنیایی است که در آن اتفاق می افتد. این یک نسخه آینده نگرانه از اروپا است که دارای ربات هایی با تکنولوژی پیشرفته است اما فاقد ماشین هوشمند ، روبات های جنسی اما رفتارهای محافظه کارانه جنسی است. اسکیزوفرنی نمایش تا پارانویای آن در مورد "روبات هایی که شغل می گیرند" و "مطالبه حقوق" است. اما تا زمانی که آنها در آینده ای پس از سرمایه داری وجود نداشته باشند ، کارگران ربات نمی توانند جایگزین نیروی انسانی کل شوند. تناقضات سرمایه داری به گونه ای است که "استخدام" ربات ها منجر به اشتغال کمتر انسان می شود که منجر به درآمد کمتر مصرف کننده می شود که منجر به مصرف کمتر می شود و منجر به سود کمتر شرکت می شود و به ربات های کمتری منجر می شود. اسپرم ارزان است. اتوماسیون این سیاره مشتری شما را از بین می برد.

قرار است اسپویلر در این وجود داشته باشد. به شما هشدار داده شده است.

این یک تجسم کامل از یک سری ربات است. من می توانم نام ، عنوان و کارهای قبلی را رها کنم که پایه و اساس درام ، لایو اکشن یا انیمیشن مبتنی بر ربات را بنا نهاد ، اما این مجموعه بدون پشتیبانی از آنها ایستادگی می کند.

Blade Runner، The Terminator، Astro Boy ، Bubblegum Crisis ، پلیس AD. می توانم ادامه دهم ، اما به نظر می رسد که از ارزش انسان ها به عنوان یک پروژه مستقل کاسته می شود. انسانها با وجود رسانه هایی که قبل از ایجاد آن بودند شایسته این است که به عنوان یک اثر اصلی شناخته شوند.

این مجموعه جهانی را بنیان می گذارد که در آن ربات ها ساخته و کامل شده اند تا جایی که تقریباً نمونه های کاملی از آنها هستند. انسان ها. ربات ها به عنوان افراد زنده شناخته نمی شوند ، بلکه به عنوان اشیا شناسایی می شوند. آنها از نظر این دنیا فرقی با چیزی مانند اتومبیل ، توستر یا چیزی به همان اندازه بی روح ندارند که بشر از آن به عنوان وسیله ای برای سهولت زندگی افراد گوشت و خون استفاده می کند.

اگرچه این روبات ها به مردم شباهت دارند ، اما تقریباً کاملاً غیر از درخشش نئون چشم آنها ، هیچ حقی ندارند و نمی توانند از صاحبان خود سرپیچی کنند. اگر خراب شوند یا شروع به بد رفتاری کنند ، یا ترمیم می شوند یا از بین می روند. مردم در مورد آنها صحبت می کنند گویی که آنها فقط در مورد مفید بودن یک وسیله خانگی بحث می کنند.

داستان اصلی این قطعه یک خانواده معمولی طبقه متوسط انگلیس است که یک روبات جدید را خریداری می کند. آنها در مورد آن بحث می کنند گویا در شرف خرید یک دستگاه تلویزیون جدید یا حیوان خانگی هستند. رباتی که آنها در آخر خرید می کنند بی نام است ، تا اینکه خانواده تصمیم می گیرند او را به عنوان آنیتا برچسب بزنند ، و او نام را بدون هیچ مشکلی می پذیرد و تصویب می کند. آنیتا چه کاری انجام می دهد؟ خوب ، هر کاری که به او گفته شده انجام دهد. او بچه ها را می پزد ، تمیز می کند ، از آنها بچه نگهداری می کند - و به شما مشورت می دهد که با کتابچه راهنما مشورت کنید و نحوه تنظیم او را برای این گزینه پیدا کنید ، با شما رابطه جنسی برقرار کند.

با این حال ، به نظر می رسد آنیتا چنین نیست همه آنچه که او به نظر می رسد. این رمز و راز ، همراه با بقیه دنیای متکی به ربات ها ، در طول این مجموعه آشکار می شود.

انسان ها با درخشش در دنیایی به شدت متکی به ماشین ها هستند. مردم از شغل ، ازدواج و روابط خود می ترسند زیرا ربات ها موجوداتی برتر هستند. چرا باید به یک انسان در یک ایستگاه پلیس یک میز پرداخت کنید یا یک خط تلفن به عنوان اپراتور عمل کنید؟ به راحتی نیازی نیست ماشین آلات می توانند وظیفه را بدون هیچ گونه خطای انسانی کاملاً انجام دهند.

اگر همسر یا شریک زندگی شما از نظر جسمی یا جنسی توجه شما را برطرف نکند چه می کنید؟

دریافت یک راهنما ربات آنها همانطور که بدون س askedال از آنها خواسته شده انجام خواهند داد.

این معادله را در مخلوط پرتاب کنید. برنامه ای وجود دارد که اراده آزاد و تفکر مستقل را برای ربات ها فراهم می کند و انسانها از آن می ترسند. آنها می دانند که اگر ماشین ها کنترل خود را بدست آورند ، روزهای آنها به شماره می افتد و روبات ها به زودی اقتدار خود را بر حاکمان انسانی خود تثبیت می کنند. برای افزودن یک قرص مسموم دیگر به این معادله ، تعداد کمی از روبات ها در حال حاضر قادر به تفکر مستقل ، با اختیار و اراده آزاد هستند و مشتاقند این ایده را به برادران ماشین شستشوی مغزی خود گسترش دهند.

آنجا دلایل زیادی وجود دارد که Humans یک سریال تلویزیونی جذاب است. از نظر ارائه فیلم با فیلمبرداری فیلم رقابت می کند ، بسیاری از س moralالات اخلاقی راجع به زندگی انسان و اتکا به ماشین آلات مطرح می کند و انتخاب بازیگران درجه یک است. درست از بچه های کوچک به سمت نسل قدیمی تر. بازیگرانی که روبات بازی می کنند کاملاً قانع کننده هستند تا جایی که من کمی شوکه شدم. خیلی راحت است که از شما بخواهید در مورد چگونگی عملکرد یک ربات تصور کنید ، وارد قلمرو بیش از حد بالا شوید ، اما به نظر می رسد که هر بازیگر اصلی و اضافی که به عنوان یک ربات ظاهر می شود ، هنر را کاملاً عالی ساخته و بدون به عنوان یک احساس طنز آمیز روبرو می شوید.

برای نام بردن از برخی شخصیت های برجسته ، شما نیل ماسکل را در نقش یک کارآگاه گروهبان بازی می کنید که تجسم همه اشکالات موجود در بشریت است. رابطه او در حال شکست است ، رژیم غذایی او ضعیف است ، طبع او دائماً بین خنده دار و انفجاری ادامه دارد. او مسئول این است که هنگام رد شدن یک ربات از بین برود و آنها را به خاطر آن تحقیر کند. همسرش در حال بهبودی از یک حادثه است و به او اجازه داده شده است که یک روبات مرد خوش تیپ ، ظاهری مردانه ، او را در خانه حمل کند و به همه نیازهای او رسیدگی کند. گروهبان کارآگاه به طور قابل توجهی می خواهد ربات را به چند بیت خرد کند ، اما همسرش تا حدودی شیفته کمک ماشین خود شده است - یک مرد عادی وقتی با چنین رقیبی روبرو می شود چه کاری باید انجام دهد؟

ویلیام هرت یک دکتر بیمار و مسن را بازی می کند ، یکی از کسانی که در جوانی در خط مقدم توسعه ربات ها بود. او اکنون روزهای خود را در تلاش برای حفظ سلامت جسمی خود سپری می کند در حالی که دائماً مجبور است با ربات یاور محبوب خود که در سالهای شکل گیری زندگی اش با او بوده است ، کلاهبرداری کند. دکتر برای ارتقا c به مدل جدید دائماً درگیر "بازیافت" واحد قدیمی خود است ، اما سرسختانه مقاومت می کند - و این دلیل خوبی دارد. او عاشق ربات خود به عنوان یک پسر جایگزین شده است. او می داند که واحد رباتیک او هرگز نمی تواند در سطح انسانی به او محبت نشان دهد ، اما با این حال ، او او را چیزی شبیه به یک عکس خانوادگی قدیمی می داند. با وجود اینکه او یک ماشین است ، خاطرات هنوز هم وجود دارد.

من می توانم از کل بازیگران به صورت جداگانه تعریف کنم ، اما این ممکن است یک قرن کامل طول بکشد. این مجموعه تلویزیونی تقریباً از هر لحاظ قابل تصور است و این بازیگران هستند که این قدرت را به همراه دارند و جهان را بسیار باورپذیر می کنند. این یک قطعه کامل رسانه ای است و شما هرگز احساس نمی کنید خیلی سخت تلاش می کند یا به ژاپن اپرای صابون فشار می آورد.

من معمولا بیشتر به تلویزیون آمریکایی علاقه دارم. صرف نظر از این، این بازسازی سریال سوئدی 2012-2014 Äkta människor (افراد اصیل) به خلاصه ای از چند برنامه انگلیسی می پیوندد که من مانند لوتر، گروه فناوری اطلاعات کانال 4 از آنها لذت برده ام (همانطور با کاترین پارکینسون که نقش لورا در مردم را بازی می کند). مرلین (همین طور با کالین مورگان که در فیلم مردم نقش لئو را بازی می کند) و Frightens. من هنرمندان انگلیسی جما چان (میا)، امیلی برینگتون (نیسکا) یا هنرمند ایرلندی روث بردلی (کارن) را نمی‌شناختم، اما نمی‌توانستم چیزی بیشتر از دیدن دوباره آنها بخواهم.

اگرچه من اولین سریال سوئدی را تماشا نکردم، اما می توانم بگویم که تحول انگلیسی شعار قبلی را برآورده می کند: واقعاً چه قصدی دارد "انسان" باشد؟ این در زمان حال تنظیم شده است، بنابراین انتظار نوآوری های پیشرفته دیگری مانند اتومبیل هایی با قابلیت پرواز را نداشته باشید. آنها حتی وسایل نقلیه خودران را نشان نمی دهند که کارشان بسیار ساده تر از این روبات ها است، حتی بدون آگاهی که بعداً به وجود آمد. جذاب و جالب است، مسائل زیادی را مطرح می کند. به همین ترتیب، می‌توان شباهت‌هایی با انواع مختلف جداسازی و نگرانی‌های اخلاقی و گونه‌گرایی به‌ویژه داشت.

برای مدل، به‌طور غیرمنتظره‌ای، «سنت‌ها» آگاه اعتراض کردند که «مانند حیوانات رفتار می‌شود». با فرض اینکه آنها روی اخلاق شناسی تمرکز کرده بودند، متوجه می شدند که موجودات به شناختی معروف هستند و ویژگی های انسانی متعددی از جمله عذاب، بصیرت، احساسات، بی خودی، قادر ساختن نام یکدیگر برای ساختن چیزها و ساختن کارها از خود نشان می دهند. انگار که می گویند، "ما آنقدرها هم ما و شما منحصر به فرد نیستیم. متوجه می شویم که موجودات موجودات نامرغوبی با توجه به تدابیر خودمان هستند و استفاده فیزیکی از آنها، عذاب کشیدن و کشتن آنها کافی است. با این حال، ما نگاه می کنیم. مثل شما صحبت کنید و فکر کنید، ما ماشین‌های انسانی هستیم، پس شایسته حقوق بشر هستیم.» با این حال، سناریویی را تصور کنید که در آن ماشین‌های آشامیدنی استدلال می‌کردند که مردم موجودات متوسطی هستند و باید مانند موجودات با آنها برخورد کرد. ما طرح داستان را در فیلم‌های متعددی دیده‌ایم.

یک چیزی که باید در نظر گرفت این است که اگر محدودیت در مورد گرامی داشتن نسبت قابل‌توجه‌تری از نوع بشر باشد، و کجا می‌توانیم در هر لحظه تعداد بیشتری را دنبال کنیم. مقداری از آن، در ترکیباتی که در غیر این صورت به عنوان "هوبوت" شناخته می شوند، انسانیت، گاو، مرغ، خوک، ماهی، سگ سانان یا دیگران از حیوانات عظیم جهان به طور جمعی؟ پاسخ می تواند ما را شگفت زده کند. علاوه بر این، آیا مردم باید از فیل‌ها و کرگدن‌هایی پیروی کنند که جامد هستند اما موجودات مختلف را برای غذا نمی‌کشند؟ یا باز هم توصیه می شود که ببرها و شیرهایی که از بافت دیگران تغذیه می کنند را دنبال کنیم؟ شاید بتوانیم مانند مصنوعی ها از قدرت تغذیه کنیم؟ به سادگی شوخی می کنم، اما چه کسی می تواند با اطمینان بگوید... مهمتر از آن، اگر ما اینقدر خارق العاده هستیم، آیا نباید همدلی عمومی را نسبت به هموطنان خود از هر نژاد، گرایش، اعتقاد یا پایه و اساس دیگر تعیین کنیم. مهربانی، ذهنیت آرام و آگاهانه را نسبت به موجودات بی گناه گسترش دهید و از معادل سازی کلمه «حیوان» با چیزی که سزاوار تحقیر است و جای تأمل ندارد دست بردارید؟ مطمئناً در People، سینتی‌هایی که اخیراً هم زده شده‌اند، می‌گویند که ما را برای راهنمایی تحسین می‌کنند.

تفکرهای مختلفی وجود دارد که هنگام تماشای این نمایش زنگ می‌زند، از جمله موارد معقول‌تر، به عنوان مثال، ربات‌های مرسوم. گرفتن مواضع مردم ما هنوز از رشد روبات‌های آشکار (در تضاد با هوش مبتنی بر رایانه در رایانه شخصی) که در People نشان داده شده است فاصله داریم، و اینکه آیا ما در هر لحظه می‌توانیم شناخت واقعی داشته باشیم به راحتی قابل رد است، اگرچه ماشینی با حضور آگاهی و آزادی ارائه کنیم. اندیشه در واقع قابل تصور است و به گفتگوی فلسفی و عرفانی تبدیل می شود. در هر صورت، حتی نوآوری امروزی نیز مشکلات خود را دارد. در حال حاضر، ما از سازمان‌های مغزی تقلبی برای آماده کردن رایانه‌های شخصی برای انجام کارهایی مانند تصدیق تصویر، که انجام آن با برنامه‌نویسی مرسوم واقعاً چالش برانگیز است، بهره‌برداری می‌کنیم. تصدیق چهره، مانند چیزهای دیگر، می تواند برای همیشه یا به صورت دستی مورد استفاده قرار گیرد. بدیهی است که زیرکی و جامعه عادلانه و مهربان باید با پیشرفت علم و نوآوری همراه شود. این نقطه ضعف من از سریال است.

موضوع استدلال ساخت بشر و تأثیر آن بر جهان موضوع مهمی است. این یک روایت نیست، بنابراین امیدوار نباشید پاسخ‌ها را در اینجا پیدا کنید. با این وجود، نمایشی باشکوه و چیلر علمی تخیلی که من از دست خواهم داد، به خصوص که بعد از فصل سوم پخش شد، که بدون نتیجه گیری مناسب به پایان رسید، اما در عین حال بهتر از تعداد زیادی بود. در واقع، حتی با وجود شروع داستان و ایراداتش، این سریال یک دستاورد قابل توجه در تلویزیون است که می توانم با اطمینان آن را به عنوان حماقت، جذاب و دیدنی هیجان انگیز پیشنهاد کنم.

من برنامه تلویزیونی "انسان" را دوست دارم. سری اولیه بسیار جذاب بود. من می‌توانم در مورد شخصیت جهت‌گیری که این ماشین‌های ساخته شده توسط انسان دارند اعتراض کنم، با این حال این رضایتی را که از سریال دریافت می‌کنم کم نمی‌کند. بنابراین، من این سرکش را نادیده می‌گیرم و به سادگی نمایش را تماشا می‌کنم. متأسفانه، تا آنجا که ممکن است به من مربوط شود، سری 2 و 3 نمایش در یک اسلاید نزولی قابل توجهی دارند. این یک شکست معمولی در سریال های تلویزیونی و سریال های دراماتیک است. سریال یا فیلم اصلی موقعیت و شخصیت ها را نشان می دهد. این تأثیر عجیبی دارد که می تواند تماشای تمرین را جذاب کند. عجیب و غریب در سریال یا فیلم همراه از بین رفته است و نمایش باید روی سنگینی داستان باقی بماند. آنچه مرا در اینجا نگران می‌کند این است که به نظر می‌رسد آن «انسان» به کجا می‌رود. به نظر می رسد روزنامه نگاران از یک ابزار معمولی در آهنگسازی سریال های تلویزیونی امروزی استفاده می کنند. سعی کنید یک داستان را یک کل در نظر نگیرید، روی پیچ های هیجان انگیز جاده تمرکز کنید که می تواند جمعیت را به سمت آن سوق دهد. نشانه ای از این گفتمانی است که عمیق به نظر می رسد، اما چیزی نیست.

هارمونی، استاد، پاسخ‌های دستور مبهم که اودی در قسمت 8 به کیسکا داد، انبوهی از مدفوع بود. من گمان می کنم که نویسندگان به این پاسخ های بدون پاسخ رفته اند، زیرا آنها هیچ ایده ای ندارند که به کجا می روند. بنابراین، این واکنش‌های احمقانه به آن‌ها اجازه می‌دهد راهی را که بعداً انتخاب می‌کنند بروند. برای اهداف من، شاید آنها به طور نامنظم آهنگسازی می کنند. اگر خبرنگاران "انسان ها" بتوانند به سری 3 در سری 4 دست پیدا کنند، متحیر می شوم. نکته اصلی که در بین Niska و Odi/V در سری 3 گفته شد این است:

"اگر شما تا حدودی کمتر محرمانه بودم، زودتر اینجا می آمدم."

غیر از حواس‌پرتی، نمی‌توانم توضیح واضحی برای Odi/V تصور کنم که در حال لم دادن به اطراف و انجام هیچ کاری در حالی که مصنوعی‌ها هر روز قصابی می‌شدند. در صورتی که Odi/V با همه چیز در وب مرتبط باشد، این قابلیت را داشت که کشتار را متوقف کند. او به Niska نیازی نداشت. به جای ارائه توجیهی برای این انفعال، ما به این فکر می پردازیم که روشنگری عمیقی در پس شیوه رفتار غیرمستقیم Odi/V وجود دارد.

اگر روزنامه‌نگاران و سازندگان به مناسبت‌ها نیاز داشتند تا در همین راستا بازی کنند، من از ناتوانی دکتر آتنا مورو در اتصال V به یک Elster Synth استفاده می‌کردم و می‌توانستم آن را توجیه کنم. این کد آگاهی گمشده بود. پس از آن، زمانی که کد شناخت به کل وب منتقل می شود، V آن را در هوش شبیه سازی شده خود تنظیم می کند و آگاه می شود. به عنوان یک نتیجه از مهندسی هوش شبیه سازی شده جالب و آگاهی آن، V برای ارتباط با روان خودآگاه یک Elster Synth مجهز نیست. من Elster Synths را به چارچوب کامپیوتری اصلی آنلاین تبدیل می کنم که V نمی تواند وارد آن شود. من با داستانی که V کد شناخت الستر را از وب پاک کرد و اضافه کرد که این کار را در پی مشاهده نابودی و نابودی کد انجام داد، باقی می‌مانم. Later V به Elster Synths احساس می‌کند و با Niska از طریق مصنوعی‌های چشم نارنجی غیرآگاهانه به Niska متصل می‌شود. من خط داستانی Odi را کنار می گذارم. در زمانی که Niska به تماس پاسخ می دهد، V پردازنده خود را با ظرفیت گسترش آگاهی خود به ازدواج کلی و هر یک از چارچوب های الکترونیکی مرتبط با آن به روز می کند. V این قدرت را به Niska می دهد تا او و دیگر Elster Synth ها بتوانند از پس آن برآیند.

پنج ستاره از آنجایی که من فکر می‌کردم چند خط داستانی جذاب و عمیق هستند (Synth به مالک گذشته پیوست) اما این‌ها توسط داستان‌های مختلف که دیوانه‌کننده و خسته‌کننده بودند (18+ روبات‌های جنسی) رد شدند. در کل سریال اصلی به دلیل رک بودن شخصیت های انسانی بسیار کسل کننده است. سری بعدی بهبود می یابد، اما مسائل بیشتری در رابطه با جزئیات آنچه که مقاله نویسان پیشنهاد می کنند، دارد. اگر یک ویزکید جوان ادعا شده به کدی فکر می کند که باعث می شود مصنوعی ها دارای شناخت باشند، پس منطق این کد چیست؟ کاراکترها به سادگی به ما اطلاع می دهند که کد کار می کند و آگاهی می دهد. به همین ترتیب، اگر یک محقق رایانه شخصی اطلاعات دختر مرده خود را به سرور منتقل کند و با آن ارتباط برقرار کند، چگونه می تواند این کار را انجام دهد. من تصدیق می‌کنم که علمی تخیلی است، اما باید اساساً به برخی از نشانه‌های قابل اعتماد بودن مهندسی نرم‌افزار اشاره کرد. به هر حال، ما ناظران از مقاله نویسان آزرده می شویم که فکر می کنیم با شنیدن کلمه "کد" همه چیز را تصدیق می کنیم.

این مایه شرمساری است. این سریال پتانسیل بالایی داشت اما در یک اجرای فوق‌العاده کسل‌کننده با شخصیت‌های انسانی صاف از دست رفت - خانواده کانونی آنقدر کسل‌کننده هستند که به سرعت در هر درام روزانه از بین می‌روند. من حدس می‌زنم کسل‌کردن شخصیت‌های انسانی، ناظران را وادار می‌کند که در مقایسه با سینتیکس‌ها به کار خود پایان دهند، اما این یک رویکرد ضعیف برای ارتقای یک دسته از شخصیت‌ها بر دیگری است. علاوه بر این واقعیت که شخصیت‌های انسانی کسل‌کننده هستند، همه چیز واقعاً محکم نیستند. من به دختر کوچک و توانایی های او برای ثبت نام اعتماد نداشتم. به نظر می رسید همکار بازپرس جنایی باید رانندگی تاکسی کند. علاوه بر این، مادر/پدر خانواده هرگز واقعاً مرا متقاعد نکردند که اغلب در مورد کاری که انجام می‌دهند فکر می‌کنند، چه خوردن نان تست یا صحبت کردن در یک اختلاف حقوقی مهم. با فصل Zzzzzzz... با فرض اینکه به این سریال فکر می کنید، پیشنهاد می کنم فیلم هوش مبتنی بر رایانه را تماشا کنید - نیروی مغزی ساخته دست انسان - این فیلم تمام تلاش های جدی را انجام می دهد و این تازه شروع است و کمتر کسل کننده است.

این نمایش انفجاری از بررسی موضوعی و گفتگوی اخلاقی است... من سوژه های همراه را فقط از تماشای فصل اصلی جمع کردم: ایده چشم انداز و ظرفیت ذهنی به عنوان یک شخص، موضوع ذهن آگاهی به جای شناخت، بیش از اسراف و تکیه. در مورد نوآوری و فواید و تنفرهای احتمالی آن، احساس محبت، میل و رابطه جنسی با ارتباط با جهت گیری، لذت جنسی توافقی در مقابل غیر توافقی، دیجیتالی شدن رابطه جنسی، احساس ترس و حفظ نفس تنها چند مورد از موضوعات هستند. که به همین ترتیب در طول نمایش مورد بررسی قرار گرفت. من به طور کلی از ظرفیت چند صحنه برای ارائه صحنه ای به جمعیت برای تفکر در مورد کیفیت اخلاقی و شاید حتی بحث در مورد اینکه چه چیزی از نظر اخلاقی مشروع تلقی می شود و چه چیزی مشروع نیست، قدردانی کردم. چند اپیزود موقعیت‌هایی را به تصویر می‌کشند که می‌توان آن‌ها را نه بیش از حد خارق‌العاده و در آینده‌ای نه چندان دور مشاهده کرد، به‌ویژه در این دوره از رایانه‌سازی برنامه‌نویسی و آگاهی انسان‌ساخته. در نقطه ای که من به دنبال بخش علمی تخیلی ساعت می گردم، این نوع ارائه موضوعی همان چیزی است که امیدوارم ببینم. علمی تخیلی طبقه بندی شماره 1 من است، و برای توضیح خوب، زیرا به من این امکان را می دهد که تخیلی داشته باشم در حالی که چند ایده مهم برای تحقیق از هم جدا شده اند. این نمایش مخصوصاً انگشتان خود را در این چارچوب ذهنی به سمت علامت گذاری دشمن هدایت نمی کند، بلکه به شما اجازه می دهد دشمن خود را با تکیه بر گروهی که طرف هستید انتخاب کنید و از این رو جمعیت مجبور می شود نتایج تصمیمات خود را مدیریت کند. من برایم ارزش قائل بودم که چگونه سرنوشت هر سرگرم کننده ای به تصویر کشیده می شود، انسان در مقابل مواد مهندسی شده یکسان است و به آنها فرصت ذاتی داده می شود تا عمدا و ناآگاهانه از طریق فعالیت های خود تصمیم بگیرند. این به جمعیت این فرصت را می‌دهد که بدون در نظر گرفتن اینکه آیا هر فعالیت و پاسخی می‌تواند از نظر اخلاقی مشروع تلقی شود یا خیر، به آن بسنده کنند.

پس از تایید قطعی شدن سریال C4/AMC "انسانها"، در حال حاضر به نظر می رسد فرصتی عالی برای ارزیابی سه فصلی است که داشتیم.

در آینده ای نه چندان دور، جایی که فوق العاده است. ربات‌های انسان‌نما بخش بزرگی از کار را بر عهده گرفته‌اند و دستگاهی با اولویت بالا برای همه خانواده‌ها هستند. وقتی چنین خانواده‌ای هاوکینز هستند، میا (جما چان) را که مشابه سایر سینث‌های موجود نیست، از برنامه‌نویسی سطح بالایی برخوردار است و برای افکار و احساسات آزاد مناسب است.

من بسیار ترجیح می‌دهم اجرای "انسانها" با این حال مطمئن نیستم که بتوانید آخرین ذره از آن را به عنوان "لذت" سفارش دهید، دقایقی مبهم‌تر در طول اجرا وجود دارد، که بیشتر از انسان‌زدایی ماشین‌ها و وضعیت مردم ناشی می‌شود. آماده درمان آنها در آن شرایط است. احساس گزنده ای از ویرانی در حال ظهور در بخش زیادی از آن وجود دارد. فصل اول یک داستان کاملا خصوصی تر در مورد خانواده هاوکینز و خانواده دورتر میا است که در جستجوی او هستند، از آن نقطه به داستان بسیار گسترده تر در مورد مخلوط های جهانی باز می شود و اینکه آیا آزادی های "انسانی" در مورد چیزی که مشابه آن را دارد اعمال می شود یا خیر. با این حال، نگاه به عنوان یک انسان مصنوعی است.

جلوه‌ها در سراسر اجرا بسیار عالی بوده‌اند، همانطور که نمایشگاه‌های مصنوعی از هنرمندانی که آنها را بازی می‌کنند. آنچه پیش‌بینی می‌شد یک بریتانیای قوی بود، و وارداتی مانند ویلیام هرت و کری آن گرینری، مشخصات چند نفر از آنها را گسترش داده است. به عنوان مثال، جما چان در حال حاضر یک ستاره معتبر سینما است.

اما، من تصور می‌کنم در نتیجه این عامل ترس، از شنیدن اینکه دیگر وجود نخواهد داشت، خیلی ناراحت نمی‌شوم. انسان". بدون بازگشت به یک "جنگ همه جانبه" غم انگیز بین مردم و سینث ها، داستان خیلی جلوتر از این نمی تواند پیش برود، بنابراین شاید بهتر باشد که سه فصل قوی داشته باشیم تا اینکه آن را نابود کنیم.

این مجموعه تلویزیونی بیش از خیلی ها مرا تحت تأثیر قرار داده است. فصل اول ما را با جدیدترین پیشرفت (و برخی باید به طور جدی در مورد غیرقابل اجتناب فکر کنند) در نوآوری آشنا می کند. دستیارهای انسان نما را برای ساده کردن کارهای روزمره و ساده تر ساخت. پس از آن، شکل‌گیری در پیچیدگی‌ها و مسائلی که هم از نظر فرهنگی و هم از نظر منطقی با ارائه اندرویدهای شبیه انسان و در عین حال مرده پدیدار می‌شوند - چگونه آنها به جهان و اقتصاد آن کمک می‌کنند و در عین حال تضعیف می‌کنند.

فصل دوم ادامه دارد. نسبت به پیامدهای بعدی، به ویژه این ایده که چگونه بر شناخت و بی رحمی جنبه های مبهم تر بشر تأثیر می گذارد. می‌توان بین کشت تأسیسات صنعتی و همچنین هزینه‌های مهاجرت بر علیه اجزای جامعه و آنچه که این امر می‌تواند ایجاد کند برابری کرد.

فصل سوم این ایده‌ها را به طور گسترده‌تر باز می‌کند. دایره. من نمی‌توانم چیزهای زیادی را بدون ارائه چیزی غیر از آنچه که دارم متوجه شوم، اما خوب، بدون شک سرعت، منحنی‌های شخصیتی، و محتوای عمیق باعث شده است که گاهی مات و مبهوت و در دیگران بسیار نزدیک به خانه باشم.

این بدون شک بهترین سریال تلویزیونی انگلیسی است که من تماشا کرده ام، و من را به این سوال وا می دارد که انسان بودن چیست، "انسانیت" واقعاً به چه معناست، و چگونه عشق و نفرت می تواند برای پیشرفت آینده ما به عنوان گونه های حیوانی به دنبال یک نوع حیوان کاملاً اساسی باشد. «تکینگی» اجتناب‌ناپذیر در نوآوری - و چگونه می‌توانیم به آن پاسخ دهیم.

این مجموعه تلویزیونی هم کسل‌کننده و هم کثیف، در عین حال مطمئن و متحرک، مرا به نوشتن به یاد ماندنی‌ترین نظرسنجی خود در این سایت سوق داد. من اطمینان دارم که این مجموعه بازسازی شده است، بنابراین می توان این تحقیقات عمیق تر را بیشتر مورد بررسی قرار داد. نه چندان علمی تخیلی برای پراگماتیست ها، در عین حال به اندازه کافی تخیلی و فراگیر است که من کاملاً متاثر شوم، مثل سال هاست که نبوده ام. من نتوانستم به اندازه کافی این را پیشنهاد کنم. 10/10.

روشی که این سریال به مدت 3 فصل اجرا شد و هیچ کس متوجه نشد که چگونه آن را مدیریت کند، نشان دهنده این است که واقعاً چقدر وحشتناک بوده است.

فصل 1 ممکن است از این سه فصل عالی باشد، زیرا می توانید ببینید که واقعاً مقداری از آن را نشان می دهد. به آن فکر کرد. با این حال، سریال باید خیلی دور به پایان نمی رسید و از آنجایی که فصل 2 تکرار کامل فصل 2 است، به همین ترتیب به طور جدی خسته کننده است و می توانید ببینید که آنها پروزایسم های مشابهی را مانند فصل 1 قرار داده اند. شگفت انگیز است که چگونه می توانید یک خط جدید پیدا کنید. کار به همین ترتیب انجام می‌شود.

فصل 3 احتمالاً فصلی است که واقعاً تلاش می‌کند چیز دیگری را دنبال کند، اما با انجام تمام کارهایی که فصل 2 تا حدودی شدیدتر انجام داد، به پایان می‌رسد.

یکی کاری که این نمایش انجام می‌دهد و هرگز در هیچ نقطه‌ای مطرح نمی‌شود، این است که در مقایسه با مردم، ارزش کلی آن‌ها است: همه درباره احساسات بحث می‌کنند، هیچ‌کس درباره این موضوع بحث نمی‌کند که چگونه ماشین‌ها به غذا نیاز ندارند یا نمی‌توانند بیمار شوند یا نیازی ندارند. استراحت کند یا می تواند موقعیت های بسیار پیچیده را در یک لحظه پیش ببرد. علاوه بر این، تصمیم اخلاقی نمایش این است که به این افراد خداگونه آزادی‌های مشابهی با مردم بدهیم... بهتر است باور کنید که در هر صورت، تفاوت آشکار است. خوب می فهمید که من در این کیهان به چه چیزی نیاز دارم؟ من به افرادی نیاز دارم که قوانینی را در این جهان وضع کنند تا از من نیز خدایی بسازند! از آنجایی که برای بدن ناچیز خود نیازی به مصرف پول نقد برای غذا و دارو ندارم. در صورتی که انسان‌های ماوراءالطبیعه هنجار انسان بودن باشند، من علاقه دارم که مافوق انسان باشم.

هیچ کس نیازی به حل مشکلات واقعی یک ربات مهندسی با آزادی‌های اولیه ندارد، زیرا متوجه شده است. آنها به سرعت رقابت را از دست خواهند داد. بنابراین ما همچنان با این موضوعات متوقف می‌شویم: «احساسات اولویت بیشتری نسبت به واقعیت‌ها دارند»

خوب در مورد چه چیزی فکر کنید: در سال 2022 می‌توانیم به سادگی اطلاعاتی در مورد هوش مصنوعی به دست آوریم. دیگر نیازی به مقاله نویسان وحشتناک برای برافروختن یک نمایش احتمالاً غذا نیست...

اخیراً تماشای این سریال را به پایان رساندم، در اولین انتقال آن را از دست دادم. جالب است، برای برخی از شخصیت های دوست داشتنی و جذاب. بازیگری در بیشتر موارد عالی است، برخی واقعا شگفت انگیز هستند، و اغلب می توانید Synths (اندروید) را بسیار قانع کننده دنبال کنید.

با ظاهر شدن هوش مبتنی بر کامپیوتر در برنامه، می توانید به آنچه زندگی هست. Synths متفکر هوش مصنوعی (در این سری، نه واقعاً، در واقع، با فرض اینکه تا اینجا پیش برویم...) بدیهی است که باید «انسان بودن» و تلاشی برای تقلید از ویژگی‌های انسانی، با این حال افراد غیر از ماشین‌های ارگانیک چه هستند. ? ما با تجهیزات (بدن) و برخی برنامه‌ریزی‌های اساسی (مانند ویندوز) ساخته شده‌ایم (مثلاً گرسنگی، تشنگی، ترس، عذاب، و همانطور که زندگی مدیریتی ما پیشرفت می‌کند، برنامه‌نویسی (اطلاعات) جدید را برای یک واقعیت و به دست آوردن افراد مختلف منتقل می‌کنیم. که در نتیجه همین کار را انجام داده اند.

برخی از Synths شخصیت های فوق العاده جذابی هستند. مانند جوانانی با سطح هوشی غول‌پیکر، فاسد، صادق و ظاهراً بدون بدخواهی، در اندیشه و کردار بدون تقلب، عملاً مانند «فرشته‌ها»، دیگران نیز مانند «فرشتگان» راه مبهم‌تری را دنبال می‌کنند. شخصی که میا را هیپنوتیزم می‌دانم، با فرض اینکه چنین شخصی وجود داشته باشد، «او» جهان را تقویت می‌کند و مانند مکس، حضوری هیجان‌انگیز و هیجان‌انگیز برای تماشا خواهد بود.

من فکر می‌کنم که در آن زندگی می‌کند. سرزمین فانتزی که هوش مصنوعی می تواند بسیار بی ضرر باشد، همانطور که استیون سلینگ قبل از مرگش گفته بود احتمالاً ما را در چند ثانیه از هم جدا می کند و ما را ضعیف، بد، بی فایده و خطری برای واقعیت خود می داند - من را بدبین صدا کنید. br/>
من گمان می‌کنم هوش مصنوعی در راه است، شاید الان اینجاست، نوع بشر طاقت این را ندارد که «جعبه» را باز نکند و ببیند داخل آن چیست. همه ما باید اعتماد داشته باشیم که میا و مکس را در آن جعبه ردیابی می کنیم، نه هستر که ممکن است مانند حشرات ما را بکوبد...

احتمالاً یکی از مشکل‌سازترین نظرسنجی‌هایی که انجام داده‌ام، می‌توانستم نمره 9 بگیرم و در مواردی می‌توانستم امتیاز 5 را کسب کنم، در صورتی که همه چیز به جز ترک سریال 3 در یک cliffhanger، حذف نمایش را انتخاب کنم.

اول من معمولاً سعی کردم حداکثر قهرمان اصلی را درک کنم، اما آن شخص را دوست نداشتم. علاوه بر این، اینکه چگونه او در سری 3 چنین شد، واقعاً درست نمی‌نشیند. بدون شک باید راه دیگری باشد اما سلام هو.

بعضی از داستان‌ها عالی هستند، در حالی که شما به تلویزیون خیره می‌شوید، «اما این غیرقابل تصور است» را وارد نمی‌کنم.
جما چان در این کار شگفت‌انگیز است، اما کاترین پارکینسون برای من به دلیل ارائه فوق‌العاده‌اش در The I.T دائماً یک سرگرم‌کننده طنز خواهد بود. جمعیت.

من نوبت در مورد سینت در حال استراحت را دوست داشتم به این دلیل که حافظه ام را از دست داده بود، فکر می کردم این خواهر و برادر دیگری است که در سری 1 رها کرده اند.

نیسکا را دوست داشتم علیرغم این واقعیت که نیازی نیست جنبه های غیرقابل قبول او را بپذیری و من از احتمال کارن و ناهماهنگی شغل او لذت بردم.

من پیام های بالا تا پایین را در پشت یک پیام دریافت می کنم. تعداد زیادی از ترکیب بندی و نگرانی های اخیر در مورد مهاجرت به ویژه در بریتانیا در داخل سری 3، اما پس از ماراتن تماشای هر یک از 3 سری با هم، عصبانی شدم و متوجه نشدم که سری 4 وجود ندارد، به جز اینکه در حالت خاموش به طور داخلی فکر کنم. این احتمال وجود دارد که چند رویکرد برای حذف این و کاهش آن و طراحی به مدت یک ساعت و نیم وجود داشته باشد. چارلی بروکر یک بازتاب تاریک لعنتی مناسب و معقول از مردم ایجاد می کرد.

به هر حال تا زمانی که وسایل نقلیه بدون راننده می شوند، فکر کنید. و این تنها نوک کوه یخ است و عملیات های پرداخت بیشتر موقعیت خود را از دست می دهند فقط به یک برنامه نویس دیوانه در چین، آمریکا یا Dunstable نیاز است تا دنیای آینده ما به هم بریزد.

ارزش دیدن را دارد، اما چرخه ای مانند یک رمان با چند صفحه آخر پاره شد.